پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۳۴۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

ناگهان هر دو سرآپا گوش ایستادیم و کمند زودتر گفت:
- چی؟!
شاه‌محمدی که انگار هنوز نفسش درست سر جا نیامده بود، مکث کرد و چند نفس عمیق کشید؛ امّا کمند بی طاقت‌ترین از این حرف ها بود، دوباره تکرار کرد:
- چی آقای شاه‌محمدی؟
سر بلند کرد و بالاخره به حرف آمد.
- خانم کا

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ملیکا

    ۲۰ ساله 00

    چرا نمیشه همشو یه جاااا خوندددد 🥺🥺😭

    ۱۲ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    به خدا خودمم هنوز همه‌ش و یه جا ننوشتم💔😂

    ۱۲ ماه پیش
  • اسرا

    10

    دانیار🤪

    ۱۲ ماه پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    این دیگه اخر خوشیه پسرمونه😂

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.